پرستش خدا پرستش خدا .

پرستش خدا

آيا خداوند لايق پرستش است

سايت مذهبي

آيا خداوند لايق پرستش است

با سلام
من زياد تو سايت جستجو كردم اما مطلبي زياد شبيه با تايپيك خودم نيافتم به همين دليل اين تايپيكو ايجاد كردم اميدوارم كارشناسان به اين شبهه من پاسخ بدن.
يه مسئله اي هست كه زياد ذهن منو درگير كرده اون هم اينه كه اگه ما فرض كنيم خدا وجود داره و دين اسلام حقه اونوقت يك سري سوالات واسه آدم پيش مياد.
سوال اينه كه چرا انسان ها هميشه بايد با خضوع و خشوع تو هر شرايطي خدا رو بپرستند و شكر گذارش باشن كاري با ثروتمندان و افراد سالم جامعه كه هيچ مشكل جسمي و رواني واسشون پيش نمياد ندارم!
افرادي كه معلول به دنيا ميان يا زشتن يا در طول عمر مثلا دچار يك بيماري عذاب آور ميشن يا در كشوري جنگ زده يا قحطي زده يا بدون امكانات به دنيا ميان اين افراد چه دليلي داره از خدا به خاطر زندگي سخت و عذاب آورشون تشكر كنن ؟ مگه ما انسانها با خدا روز اول عهد بستيم كه طبق هر شرايطي برده و فرمان بردار خدا باشيم ؟ اين معامله و درخواست يك طرفه بوده ما آدما وارد يك بازي زندگي شديم كه هيچ اختياري روز اول نداشتيم و اين زندگي به ما تحميل شد وقتي هم چشم باز كرديم خودمونو وسط دنيايي از بيماري ها و سختي هايي ديديم كه براي خيلي از ما قابل تحمل نيست….مثلا خود بنده به مدت چند سال با يك بيماري عذاب آور درگير بودم در بهترين سالهاي جواني باعث شد تو تحصيلم دچار مشكل بشم فرصت هاي زيادي رو از دست دادم الان كه به گذشته نگاه ميكنم ميبينم چقدر الكي عمرم و زندگيم تو اون شرايط حساس از دست رفت فقط به خاطر اون بيماري…من قبلا خيلي مذهبي و مومن بودم از بچگي تمام روضه هاي امام حسينو ميرفتم بچه هيئتي بودم….اكثر روزاي ماه رمضون رو روزه ميگرفتم…نمازهام سروقت خونده ميشد حتي قرآن رو ختم كردم..يه بارم خواب بهشتو ديدم…تعريف از خود نباشه تو فاميل خيلي رو من حساب ميكردن از لحاظ ديندار بودن و…….بگذريم! اما بعد ها كه با سخنان مخالفين اسلام روبرو شدم و كمي فكرم از اون چارچوب بسته و مسخ شده بندگي و بردگي بي چون و چراي خداوند آزاد شد به خودم اومدم… و فهميدم نه بابا حق من خيلي بيشتر از اينهاست..من كه روز اول خدارو نديم و باهاش معامله اي نكردم اما اون از من انتظاراتي در حد خيلي زيادي داره…من چرا بايد بازي داده بشم بيمار بشم بيكار و بي پول بشم اما هميشه شكر گذارش باشم ؟ اخه به خاطر كدوم نعمتش ؟ نه جسم سالمي به من داد نه خوانواده پولداري به من داد پدرم رو هم كه تو بچگي ازم گرفت….خدا خودش اون بالا راحت نشسته از من ميخواد مثل برده واسش خم و راست بشم كه چي بشه ؟ خودش اگه يه مدت جاي من يا بدتر از من بود ميتونست تحمل كنه ؟ مگه نه اينكه حتي انسان ها خودشون واسه خودشون حقوق بشر درست كردن چرا ما پيش خدا حقوف انسانيت نداريم ؟ آيا اصولا هر موجودي كه از ما بزرگتر و قويتر باشه بايد احترام گذاشت و پرستيد ؟ اين كه ميشه ترس و بردگي….به هر موفقيتي هم رسيدم هرچند كم بود همش علت طبيعي و قابل توضيح داشته هيچ جا تو زندگيم علت غير قابل كشف و غير منتظره ماورالطبيعي نديدم…اگه به وجود خدا اعتقاد نداشته باشم كمتر دچار عذاب روحي ميشم چون فكر ميكنم خدايي كه نيست پس همش به علت جبر محيط و طبيعت و خودمه و از خدايي كه نيست ديگه شاكي نميشم…چون فكر ميكنم اگه خدا و قدرت برتري بود بالاخره وضع زندگي و سلامتيم اينجوري نبود بهم كمك ميكرد….آقا من نه رودخونه شير و عسل ميخوام نه حرمسراي بهشتي ميخوام نه ۱۰۰ تا حوري خوشگل كه تا ميليارد ها سال باهاشون تو بهشت خوش بگذرونم…فقط يك جسم سالم و يه زندگي مرفه تو اين دنيا ميخوام كاريم به كار كسي ندارم…تو اون دنيا هم منو تو ديگ مواد مذاب يا آبجوش نندازه واسم كافيه من انتظار زيادي از خدا ندارم….آخه يعني چي با خم و راست شدن نماز روزانه اونم با كلمات عربي و انجام ندادن گناهان كبيره و گريه واسه ائمه آدم بهشت جاويدانو بخره اين كجاش عاقلانه و عادلانس ؟ اما بعضي كه اعمال خيرخواهانه انجام مبدن و به كسي ظلم و تجاوز نكردن اما خدا رو با دلايل منطقي نميپرستن و قوانين خدارو قبول ندارن بايد تو جهنم برن؟ يه آدم بايد چقد شستشوي مغزي و مسخ شده باشه كه اين حرفارو باور كنه ؟ مگه خدا عقده اييه كه آدما رو بخاطر عبادت نكردنش عذاب بده ؟ خدا كه اينقد عابد داره چه كمبودي داره كه همه از ترس جهنم بايد مثل برده تو هر شرايطي بايد شكرگذارش باشن حتي افراد سرطاني و بدبختي كه مثل آب خوردن جون ميدن اونا واسه چي خدارو بايد بپرستن و شكر گذار باشن؟ به اميد حرمسرا تو بهشت ؟ يا نيفتادن تو ديگ مواد مذاب ؟ اون چيزي كه من فهميدم خدا پارتي بازي ميكنه الان در جهان علما و روحانيوني هستن قدرت و ثروت دارن كه ما اونارو مقدس تصور كرديم هم تو اين دنيا تو رفاهن هم تو اخرت..اما يه عده خيلي زيادي هم تو اين دنيا تو عذابن هم تو اون دنيا…ببخشيد بحثم به درازا كشيد حرف دلم زياد بود.


برچسب: ، سايت مذهبي پرستش خدا، عقايد و احكام مذهبي دين، معني پرستش خدا، نماز و عبادت، پرستش به چه معناست،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۱۱:۰۳:۲۹ توسط:farzrh موضوع:

پيوند هاي نماز

پرستش خدا

پيوندهاي‌ نماز؛

در ميان احاديث تشيع و تسنن، هيچ يك از موضوعات و واجبات دين به اندازه نماز، روايت و حديث ندارد و اين فراواني، مي‌تواند دليلي بر اهميت بسيار زياد نماز در اسلام باشد از اين رو مي‌توان نماز را عبادت بزرگي برشمرد.

نماز عبادتي است كه پيوند‌هاي گسترده‌اي با مسائل اجتماعي و فردي دارد، اين گستردگي من را بر آن داشت تا در اين باره به مطالعه پرداخته و مهم‌ترين پيوند‌هايي كه نماز در مسائل اجتماعي، فردي و رخداد‌هاي گوناگون مي‌تواند داشته باشد را گردآوري كنم و مهم‌ترين آنها را در چهار بخشِ نوزده موردي خلاصه نويسي كنم.

پيوند نماز با تاريخ؛

در مطالب گذشته اين وبلاگ اشاره‌اي بر اين نكته شد كه نماز قبل از اسلام نيز در اديان ديگر بوده است اما به شيوه‌هاي مختلف، از اين رو مي‌توان گفت كه ميان نماز و تاريخ پيوند وجود دارد، اين پيوند در تاريخ گذشته بوده است و در تاريخ آينده نيز خواهد بود و گواه اين مطلب آن است كه در روايات مختلف آمده است، زماني كه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظاهر شود، حضرت عيسي(عليه السلام) از آسمان به زمين آمده و پشت سر ايشان نماز خواهد خواند[۱].

بنابراين، طبق روايات وارده از شيعه و اهل سنت، پس از ظهور حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، حضرت عيسي(عليه السلام) به اذن خداوند به زمين نزول كرده و در حضور همگان به عنوان يكي از ياران حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پشت سر او به نماز خواهد ايستاد.

چنانكه در روايتي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمده است: «سوگند به آن كسي كه مرا مژده آور راستين قرار داده، اگر از عمر جهان، جز يك روز نمانده باشد، خداوند همان يك روز را آن قدر طولاني مي‌كند تا فرزندم مهدي خروج كند. پس از خروج او، عيسي روح الله فرود مي‌آيد و در پشت سر وي نماز مي‌گزارد، آن‌گاه زمين با فروغ پروردگار روشن مي‌شود و حكومت مهدي به شرق و غرب عالم مي‌رسد[۲]».

پيوند نماز با جغرافيا؛

نماز، تنها مخصوص زمينيان نيست چرا كه قرآن كريم در آيات بسياري از سجده، تسبيح و قنوت فرشتگان در اوج آسمان‌ها، حضرت يونس در عمق دريا، حضرت نوح در روي آب، حضرت ابراهيم در بيابان‌هاي بي‌آب و انبياي الهي در مناطق مختلف سخن به ميان آمده است.

اين كه دين اسلام نماز را در همه شرايط از جمله در خانه، مسجد، مسافرت، كشتي، هواپيما، فرودگاه، بنادر و در همه حال حتي اوقاتي كه انسان بيمار است، واجب گردانيده است، نشانگر آن است كه نماز با همه زمين‌ها، مناطق و جغرافيا گره خورده و اختصاص به مكان يا منطقه‌ خاصي ندارد.

اقامه نماز در هر شرايطي

پيوند نماز با خورشيد؛

طلوع، غروب و دلوك[۳] خورشيد، يك نوع زمان‌بندي طبيعي، همگاني و همه‌جايي براي اقامه نماز‌هاي يوميه است.

اولين فرصت براي نماز صبح، فجر است و آخرين فرصت به جا آوردن نماز صبح، طلوع شمس مي‌باشد و براي اقامه نماز ظهر،‌ اولين فرصت دلوك شمس و آخرين فرصت اقامه نماز عصر نيز غروب خورشيد است و همچنين اولين فرصت براي نماز مغرب آيه «أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوكِ[۴] الشَّمْسِ إِلي‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً[۵]» است كه بيانگر وقت نماز مغرب و عشا است كه در تاريكي، فراگير مي‌شود.

ترجمه آيه: نماز را از زوال خورشيد ( هنگام ظهر ) تا نهايت تاريكي شب [ نيمه شب ] برپا دار و همچنين قرآن فجر [ نماز صبح ] را چرا كه قرآن فجر ، مشهود ( فرشتگان شب و روز ) است[۶].

پيوند نماز با ماه؛

يكي از مهم‌ترين و تأثيرگذارترين پيوند‌ها ميان نماز و رخ‌داد‌هاي پيرامون ما، پيوند ميان نماز با ماه است، چرا كه اقامه نماز عيدفطر با ديدن ماه شوال محقق مي‌شود و همچنين در اوقات نمازهاي اول نيمه و يا آخر ماه را بايد از طريق شكل‌هاي متفاوتي كه براي ماه است شناسايي كنيم.

[۱] . كتاب بحال الانوار، علامه مجلسي، ج ۵۲، ص۱۹۱، (توجه شود كه آنچه در اين اينجا نگاشته شده، عين متن كتاب بحار الانوار نيست بلكه مضمون مطلبي است كه در اين كتاب وجود داشته است).

[۲] . صدوق، كمال الدين، ص ۱۶۳ .

[۳] . دلوك هنگامي است كه خورشيد از وسط آسمان رو به مغرب ميل مي كند كه زوال ناميده مي شود و وقت نماز ظهر و عصر است.

[۴] . لِدُلُوكِ الشَّمْسِ به معناي غروب آفتاب است و اصل كلمه از (دلك) است كه به معناي ماليدن است، و اگر ظهر را دلوك گفته‌اند بدين جهت است كه از شدت روشنايي هر كس به آن نگاه كند چشم خود را مي‌مالد، و اگر غروب آفتاب را دلوك شمس خوانده‌اند باز براي اين است كه بيننده چشم خود را مي‌مالد تا درست درك كند.

[۵] . سوره مباركه اسراء، آيه شريفه ۷۸ .

[۶] . ترجمه آيت‌الله مكارم .

 


برچسب: ، خداوند چه نيازي به پرستش ندارد، سايت مذهبي، مفهوم پرستش، موضوعات و واجبات دين، پيوند هاي نماز،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۱۱:۰۱:۲۳ توسط:farzrh موضوع:

پرستش چيست

پيرامون واژهٔ پرستش

پرستش خدا

پرستيدن از دو بخش تشكيل شده‌است. بخش نخست آن پيشوند “پَر” به‌معناي “پيرامون (پيرا)” و “دُور”، و بخش دوم “استادن (ايستادن)” است. بر اين اساس، پرستيدن به‌معناي دُور و اطراف چيزي ايستادن است.

“عبادت” معادل عربيِ پرستش، از ريشه «عَبَدَ» و به‌معناي پرستش و اطاعت خاشعانه و نهايت خضوع است. از ريشهٔ عبد دو مصدر عبوديت و عبادت مشتق شده‌است. اين دو واژه در زبان‌هاي عبري و عربي كاربرد دارند و داراي معني همسان‌اند.

ابوعلي سينا گفته‌است::: العباده هيَ غايه الخضوعِ و التّذلّل (عبادت نهايت خضوع و فروتني است). مرتضي مطهري در تعريف عبادت مي‌گويد: پرستش آن حالتي است كه در آن انسان يك توجهي مي‌كند كه از ناحيهٔ باطن خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده‌است و خودش را در قبضهٔ قدرت او مي‌بيند، خودش را به او نيازمند و محتاج مي‌بيند. درواقع، سيري است كه انسان از خلق به‌سوي خالق مي‌كند. اين امر اساساً قطع‌نظر از فايده و اثري كه داشته‌باشد، خودش يكي از نيازهاي روحي بشر است.
پرستش در اديان ابراهيمي

عبادت و پرستش در سه دين ابراهيمي يهوديت، مسيحيت و اسلام به عنوان يك اصل جدايي ناپذير برشمرده مي‌شود كه در هر سه دين به عنوان يكي از اولويت‌ها بر آن تأكيد شده‌است. اين تأكيد به حدي است كه در آرمان و هدف بعثت موسي(ع) آمده كه او مأمور شده بني‌اسرائيل را براي عبادت خداوند از مصر بيرون ببرد. قرآن نيز اولين دعوت پيامبر را دعوت به توحيد، عبادت خدا و دوري از شرك ذكر مي‌كند. ادا كردن عبادت در زندگي انسان با آغاز خلقت بوده به طوري كه اولين عبادت به صورت قرباني در تورات و قرآن در مورد دو پسر آدم(ع) (قابيل و هابيل) ذكر شده‌است. عبادت در طول زمان، صورت‌هاي مختلفي به خود گرفته‌است. عبادت به معني اخص آن عبارت است از عبادات شريعت كه در شريعت يهود، عمدتاً به قرباني، عشريه، روزه، اعياد و نماز و در شريعت اسلامي عمدتاً به نماز، روزه، زكات و حج اطلاق مي‌شود. پرستش آن عبادت عربي نيست، آن ستايش است پرستش = پرستيدن، پرستاري كردن، تيمار كردن، نگهداري كردن نمونه از شاهنامه فردوسي: هوشنگ پس از شناختن آتش ميگويد: بگفتا فروغيست اين ايزدي (سخن از آتش ايزدي است، ) پرستي بايد، اگر بخردي (سخن از نگهداري آتش است نه آنكه آنرا عبادت كنند) آتش پرستي آن نيست كه كسي يا يك زرتشتي آتش را عبادت كند، آتش پرست آن است كه آتش را با افزودن ناپاكي ها آن را آلوده نكند و از آن به درستي نگهداري كند. براي نمونه ساختن بمب و ابزار جنگي كه آتش ميزند و جان و خانماسوزي دارد نشان از نپرستيدن از آتش، پرستاري يا نگهباني از آتش نيست، كه تنها سودجويي است.

و باز از زبان رستم به كيخسرو: خُنُك شهر ايران كه تخت تو را (خوشا به مردم ايران كه تخت تو را) پرستند و بيدار بخت تو را ( نگهداري كنند كه بخت تو بيدار هست) دوباره چنين گفت رستم كه با بخت تو نترسد پرستنده ي تخت تو نياكان ما را پرستيده ايد بسي شور و تلخ جهان ديده ايد

هميشه به يزدان ستايش كنيد (هميشه ستاييدن «عبادت» پروردگار) جهان آفرين را نيايش كنيد (آنكه جهان را آفريد«جهان آفرين» نيايش دعا كنيد)
پرستش در يهوديت

عبادت از منظر كتب عهد قديم، اطاعت كامل و محض خداوند مي‌باشد چنانچه در «اول تواريخ» آمده:

حال اي پسر من سليمان، بكوش تا خداي اجداد خود را بشناسي و با تمام دل و جان او را بپرستي و خدمت كني. خداوند تمام دل‌ها را مي‌بيند و هر فكري را مي‌داند. اگر در جستجوي خداباشي، او را خواهي يافت، ولي اگر از او برگردي، تو را تا ابد طرد خواهد كرد.

در مزامير نيز آمده‌است كه: خداوند را با تمام دل خود، در مجلس راستان و ميان قوم او ستايش خواهم كرد. اطاعت در عهد قديم شامل اطاعتي مي‌شود كه از روي ميل و رغبت است. و عبادت مختص خداوند بوده و براي غير خدا سزاوار نمي‌باشد و تنها اوست كه شايسته عبادت است. در يهوديت حتي جنگ هم در راستاي عهد خداوند عبادت است. در يهوديت آمده‌است: خداوند، جان پناه من است، او صخره من است و مرا نجات مي‌بخشد. خدايم صخره محكمي است كه به آن پناه مي‌برم. او همچون سپر از من محافظت مي‌كند. به من پناه مي‌دهد و با قدرتش مرا مي‌رهاند. او را به كمك خواهم طلبيد و از جنگ دشمنان رهائي خواهم يافت. اي خداوند بزرگ تو شايسته پرستش هستي. (مزامير ۱۸:۲-۳)
پرستش در مسيحيت

خداوند، در يهوديت خدائي است مهربان و بخشنده كه پناهگاه و محل انس و امنيت است براي مردم زمانه، و همه چيز با او معنا پيدا مي‌كند امّا در عهد جديد خداوند معناي عميقتر و باشكوه‌تر دارد. از ديدگاه مسيح خداوند را بايد با تمام قلب و جان دوست بداريد و اين اولين و مهم‌ترين دستور خدا است. ايمان و عبادت در مسيحيت به دو معناي دوست داشتن خداوند با تمام قلب و جان و محبت و خدمت به مردم به كار رفته‌است. امّا در مسيحيت از آنجائي كه باور عهد جديد بر آن است كه عيسي پسر خداوند است، عبادت هم شامل خداوند آسماني مي‌شود و هم خداوندي كه جسم شد؛ يعني مسيح. پس پرستش و عبادت خداوند، بدون اطاعت و پرستش مسيح غير ممكن است. مسيح چهره ديدني خداي ناديده‌است. او فرزند خداست و بر تمام موجودات برتري دارد. در واقع هستي به وسيله عيسي مسيح به وجود آمده‌است……. (كولسيان ۱:۱۵-۱۹)
پرستش در اسلام

روشهاي صحيح و كاربردي عربي نشان مي‌دهند كه عبادت، نوعي از خضوع در نهايت درجه آن و ناشي از دريافت قلبي نسبت به عظمت و سلطه معبود است. براي عبادت دو چيز لازم است: اول: پايبندي به آنچه خداوند به صورت امر و نهي و حلال و حرام تشريع نموده و توسط پيامبران ابلاغ گرديده‌است. اين امر به عنصر اطاعت و خضوع در برابر خدا عينيت مي‌بخشد. كسي كه از پذيرش فرمان خدا سرپيچي كند و از پيروي راه و پايبندي به شريعت او استكبار ورزد، بنده و پرستش كننده خدانيست؛ هر چند او را خالق و روزي دهنده خود بداند و بدين امر اعتراف كند، چنانچه مشركان عرب هم چنين ادعايي داشتند.

دوم: پايبندي او، از دل سرشار از محبت خدا برخيزد؛ زيرا در هستي، چيزي دوست داشتني‌تر از خدا وجود ندارد. براي اينكه او صاحب فضل و احسان است و انسان را كه چيزي نبود به وجود آورد و آفريد. اساس محبت خداوند متعال، آگاهي از فضل، نعمت، نيكي، رحمت، احساس جمال و كمال اوست. اگر كسي احسان را دوست دارد، صاحب احسان اوست و اگر زيبائي را دوست دارد، مصدر زيبائي اوست و اگر كسي طالب كمال است، كمال حقيقي اوست و اگر كسي خود را دوست دارد، بداند كه آفريننده و پديد آورنده‌اش خداوند مي‌باشد. كسي كه خدا را بشناسد، او را دوست دارد و به اندازه درجه شناخت خويش، نسبت به او محبت پيدا مي‌كند. به همين دليل محبت محمد نسبت به خداوند، از همه بيشتر بود؛ زيرا معرفت بالاتري نسبت به خدا داشت.

به طور كلي و به صورت اجمالي در قرآن عبادت به صورت‌هاي مختلف تعريف شده‌است كه سه صورت از آنها عبارت‌اند از: ۱- خضوع و كرنش كه از اعتقاد به الوهيت و معبود سرچشمه گرفته باشد. دليل اين معنا آياتي است كه به عبادت خداوند امر مي‌كند و انسان‌ها را از عبادت غير او نهي مي‌كند و به اين دليل هيچ‌الهي و ربّي غير خداوند وجود ندارد:

«ياقَومِ آعبُدُوا آلله مَالَكُم مِن إله غَيرُهُ» (سوره اعراف: ۵۹)

۲- خضوع و كرنش در مقابل موجودي كه او را «رب» مي‌دانيم و شأني از شئون وجود و زندگي خود را در دنيا و آخرت در اختيار او مي‌شماريم؛ چه امور معنوي مانند عزت و پيروزي در دنيا و چه در امور معنوي مانند آمرزش گناهان. رب كسي است كه زمام امور را در كف دارد و عهده‌دار تدبير و تربيت اوست. بنابراين عبادت معبود به خاطر ربوبيت اوست. شاهد اين سخنان آياتي است كه دليل منحصر بودن عبادت به خداوند را يگانگي او در ربوبيت مي‌داند:

و قالَ المسيحُ يا بني اسرائيلَ اعبدوالله رَبّي و رَبَّكُم/ إِنَّ هذِهِ اُمَّتُكُم أَمَّهً و احِدهً وأَنَا رَبُّكم فَاعبُدُنِ.

(انبيا:۹۲ / مائده:۷۲)

۳- خضوع و كرنش در برابر كسي است كه او را عالم، يا موجودي كه امور هستي به او واگذار شده، مي‌دانيم؛ حال چه امور تكويني مانند خلق، رزق، زنده كردن و مي‌راندن به او واگذار شده وچه امور تشريعي مانند قانونگذاري شفاعت و مغفرت. انحصار عبادت در خدا، تعهد ديرينه‌اي است كه خداوند از نوع انسان گرفته‌است. اين پيمان با قلم قدرت خداوندي در فطرت بشري نقش بسته و در طبع اصيل انسان كاشته شده‌است.

وِ ِاذُا اَخَذَ رَبُّك مِن بَني آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرَّيتَهُم و اَشهَدَهُم عَلي اَنفُسِهِم اَلَسنتُ بَرّبكُم قالُوا بَلي شِهدنَا اَن تَقُولُوا يومَ آلقيامَه ِانُّا كُنُّاعَن هَذا غافلينَ* او تقُولُوا انَّما اشرَكَ آبَاوُنا مِن قَبلُ و كُنََّا ذُرَّيهً مِن بَعدِهِم اَفَتُهلِكُنَا بِما فَعَلَ آلُمبطِلُونَ. (سوره اعراف ۱۷۲-۱۷۳)

بنابراين بزرگ‌ترين هدف بعثت، فرستادن رسولان و فرود آمدن كتابهاي مقدس، ياد آوري اين پيمان ديرينه به مردم، پاك كردن غبار فراموشي، شرك يا تقليد از روي فطرت باشد و نخستين دعوت و رهنمود پيامبران اين باشد كه

آعبُدُوالله مالَكُم مِن اِله غَيرُهُ (خداوند را بپرستيد كه غير از او براي شما ايزدي نيست)(سوره اعراف:۵۹)

نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، شعيب و هر پيامبري كه به سوي قوم دروغگو و گمراهي انتخاب شدند، همين دعوت را فرياد زدند و به قوم خود اعلام داشته‌اند كه: خداوند مي‌فرمايد «ما هيچ رسولي را به رسالت نفرستاديم مگر آنكه به او وحي كرديم كه به جز من خدايي نيست تنها مرا به يكتايي پرستش كنيد و بس.» (سوره انبياء:۲۵)

دامنه عبادات اسلام شامل تمام اعمال آدمي مي‌باشد به شرط آنكه به قصد و نيت خداوند انجام شود. در واقع دامنه عبادت در اسلام، تمامي دين و زندگي انسان است و تمام وجود انسان را خدا فرا مي‌گيرد. به طور كلي بر اساس تعاليم اسلام خداوند انس و جن را براي اين آفريده كه تنها او را عبادت كنند و در مقابل او سجده كنند و فرمان و امر خداوند را قبول كرده و اجرا نمايند همانطور كه در سوره ذاريات آيه ۵۶ به آن اشاره شده‌است: «وَ مَا خَلَقتَ الجِنَّ وَ الانسَ الَّاِليعبدُونِ» (جن و انسان را تنها براي پرستش آفريديم)

جوادي آملي از علماي تشيع در اين مورد مي‌گويد: قرآن كريم در تبيين رابطه عبد و عبادت، عبادت را هدف آفرينش او مي‌داند. انسان همانند هسته‌اي است كه هدف متوسط آن درخت شدن و هدف بالاتر آن به بار نشستن است و هدفهاي ديگري نيز در پيش دارد. امّا هدف اصلي و برتر از عبادت رسيدن به يقين است، همانگونه كه در آيه ۹۹ از سوره حجر مي‌فرمايد:

واعبد ربك حتي ياتيك اليقين (و پروردگارت را پرستش كن تا به يقين برسي) (سوره حجر:۹۹)
اقسام عبادات

عبادات اعمالي هستند كه بقصد قربت براي خداوند انجام ميگردد عبادات واجب درفقه شيعه ۱۰ گونه است

نماز-روزه-خمس-زكات-حج-جهاد-امر به معروف و نهي از منكر-تولي و تبري [۱]
نگرش‌هاي ناهمگون

اديان يهوديت و اسلام و مسيحيت يا به عبارت ديگر، عهد عتيق، عهد جديد و قرآن كريم، در اين كه، عبادت اطاعت كامل و محض و از روي ميل و رغبت در مقابل خداوند در كليه امور است، با هم اشتراك دارند و هر سه كتاب، عبادت را منحصر در خداوند مي‌دانند.

امّا مفهوم عبادت در مسيحيت با مفهوم يهوديت و اسلام كاملاً متفاوت است. در مسيحيت، شخص مسيح كه خود، پسر خدا، متأثر از روح القدس و تجسم خداوند است در جسم، مسير عبادت مي‌شود و راه رسيدن به حقيقت نوعي جا پاي عيسي گذاشتن است و رفتن و اقتدا به مسيح است، و حقيقت در نزديك شدن هر چه بيشتر به مسيح كسب مي‌شود. چنانكه در انجيل آمده است: «و عيسا گفت: و من راه، راستي و حقيقت هستم. كسي نمي‌تواند پدر را بيابد جز به واسطه من»

در مسيحيت همچنين بر خلاف اسلام و يهوديت، عبادت به زباني خاص صورت نمي‌گيرد. بلكه تاكيد خداوند در انجيل بر آن است كه هر قوم و زباني به زبان خود با او گفتگو كنند. در همين راستا انجيل نيز به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه مي‌شود و هر نژادي به زبان مادري خود به مطالعه آن مي‌پردازد.

در اسلام عبادت همراه با آداب و مناسك خاص مبتني بر شريعت است، و تخطّي از قوانين شريعت مساوي با دور شدن از حقيقت است.


برچسب: ، تعريف پرستش، معناي عبادت چيست، معناي عشق به خدا چيست، پرستش در اسلام، چرا بايد خدا را بپرستيم،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۱۰:۵۹:۳۳ توسط:farzrh موضوع:

تحقيق كامل درباره نماز

نماز

تحقيق كامل درباره نماز

 

بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم

كدام عبادت است كه بيش از هر برنامه اي تحقق بخش ياد خدا در زندگي ماست ؟

جواب : نماز خواندن

نماز چيست؟

معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نياز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و يكى از فرايض دين و عبادت مـخصوصى است كه مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.

نـماز يعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام.

نماز, داروى نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز يعنى دل كندن از مـاديـات و پـرواز دادن روح; يـعـنى پا را فراتر از ديدنى ها و شنيدنى ها نهادن.

نماز در قرآن و حديث

فـلـسـفـه, فايده و آثار, شرايط و آداب و اوصاف نماز در آيات و روايـات بـسـيارى آمده كه پرداختن به همه آن ها در اين جا ممكن نـيـسـت, لـكـن بـه طور مختصر قطره اى از درياى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى كنيم.

نماز, بزرگ ترين عبادت و مهم ترين سفارش انبيا است. لقمان حكيم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـيه مى كند.۱ حضرت عيسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدايـم مـرا بـه نـماز و زكات سفارش كرده است.۲ حضرت ابـراهـيـم(ع) هـمـسر و كودك خويش را در بيابان هاى داغ مكه آن هـنـگـام كه هيچ آب و گياهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسكن داد.۳ پـيـشـوايـان مـعـصوم ـ عليهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.

گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت يا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلكه به خاطر شايستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.۴

نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشكلات است. خداوند مى فرمايد:

از صبر و نماز در مشكلات كمك بگيريد و بر آن ها پيروز شويد. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مكتب اسلام است. پيامبر اكرم مى فرمايد: (علم الاسلام الصلوه).

نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پيامبر(ص) مى فرمايد: (موضع الصلوه من الدين كموضع الراس من الجسد).۵

نـمـاز بـراى اولـياى خدا شيرين و براى غير آنان دشوار و سنگين است. قرآن مى فرمايد: (وانها لكبيره الا على الخاشعين).۶

در اهـمـيـت نـمـاز همين بس كه حضرت على(ع) در جنگ صفين و امام حـسين(ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به نماز ايستادند. و آن گـاه كـه بـه عـلى(ع) ايراد گرفتند كه چه هنگام نماز است؟

ايـشـان فرمود: ما براى همين مى جنگيم تا مردم اهل نماز باشند.

در زيـارت نـامـه وارث مـى خـوانيم: (اشهد انك قد اقمت الصلوه; شهادت مى دهم كه تو نماز را برپا داشتى.)

حضرت على(ع) درباره نماز بارها سخن به ميان آورده كه در اين جا به چند نمونه اشاره مى كنيم.

الـف) درباره بركات نماز مى فرمايد: فرشتگان, آنان را در بر مى گيرند و آرامش بر آنان نازل مى شود, درهاى آسمان بر آنان گشوده و جايگاه خوبى برايشان آماده مى شود.۷

ب) در خـطـبـه ۱۹۶ نهج البلاغه گوشه هايى از مفاسد اخلاقى هم چون كـبر و سركشى و ظلم را برمى شمارد و آن گاه مى فرمايد: نماز به هـمـه وجـود انـسـان آرامـش مى بخشد, چشم ها را خاضع و خاشع مى گـردانـد, نـفس سركش را رام و دل ها را نرم و تكبر و بزرگ منشى را محو مى كند.

ج) هـم چـنين در نامه اى به محمد بن ابى بكر مى نويسد: نماز را در وقـت مـعين آن به جاى آر و به خاطر آسوده بودن از كار نماز, پيش از وقت معين آن را برپاى مدار و آن را واپس مينداز.۸

آداب نماز و آثار تربيتى آن

شـرايـط و آداب نماز به قدرى زياد است كه تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودكار تنظيم و اصلاح مى كند. توجه به همه آثـار تـربيتى نماز كار مشكلى است ولى ما چند نمونه آن را بيان مى كنيم:

۱٫ ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است بايد ساكت باشيم.

۲٫ مـراعات حقوق ديگران; آب وضو, مكان نمازگزار و لباس او بايد حـلال و از مـال ديگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهيه كند, نمازش باطل است.

۳٫ تـغـذيـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الكلى اسـتـفـاده كـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نيست. لباس نـمـازگـزار نيز بايد پاك باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواك زد و موها را شانه كرد.

۴٫ همسردارى; كسى كه به همسر خود نيش بزند, نمازش قبول نيست.

۵٫ ولايت; كسى كه اهل نماز است ولى تسليم طاغوت ها است و ولايت و حـكـومـت رهـبـران اسلامى را پذيرا نيست, نمازش قبول نيست; گرچه تمام عمر در كنار كعبه باشد.

۶٫ نـظـم و ترتيب; در تمام كلمات و كارهاى نماز نظم و ترتيب به چشم مى خورد.

۷٫ انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت بايد با مردم هم آهنگ باشد; بـه ايـن معنا كه مراعات ضعيف ترين افراد را بكند. اگر كسى دير بـه جماعت رسيد, امام بايد كمى ركوع خود را طول بدهد تا او نيز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نيز بايد خود را با امام هم آهنگ كنند; مـثـلا كسانى كه يك ركعت از نماز جماعت عقب هستند و در ركعت دوم بـه جـمـاعـت پيوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغيير در نماز جماعت شركت كنند.

۸٫ اعـتـماد; اگر هريك از امام يا مردم در انجام قسمتى از نماز شـك كـردنـد, بـايـد بـه يك ديگر اعتماد كنند; يعنى با توجه به رفتار ديگرى تصميم بگيرند.

۹٫ ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظيفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت كه در لابه لاى نماز و حركات ركوع و سجود يك نوع حركت ورزشى نيز نهفته است.

۱۰٫ آمـوزش اجبارى; نمازگزار بايد مسائل و احكام مورد نياز خود را فراگيرد.

۱۱٫ آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شركت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دينى و مشكلات مسلمانان آشنا مى شوند.

۱۲٫ امـر به معروف و نهى از منكر; (حى على الصلوه) در اذان يكى از بزرگ ترين معروف ها است.

معانى بلند عبارات و الفاظ نماز

نـمازگزار با گفتن (الله اكبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شكند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابليس و جاذبه هاى مادى مى كشد.

بـا گفتن (بسم الله) به كار خود قداست و كرامت مى دهد و در خود تـوكـل و وابستگى به قدرت غيبى را ايجاد مى كند و به دنيا اعلام مـى كـنـد قدرتى كه من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.

بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت كردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى كند.

بـا (رب العالمين) قدرت لايزال خداوندى را بر تمام جهانيان حاكم مى داند.

با (الرحمن الرحيم) تمام هستى را از آن خدا معرفى مى كند.

بـا ايـن جمله بيان مى كند كه نه تنها نعمت هاى مادى خداوند ما را احـاطه كرده بلكه نعمت هاى معنوى خداوند نيز ما را فراگرفته است.

بـا گـفتن (مالك يوم الدين) مسير و آينده را مشخص مى كند و ياد روز سخت دادرسى را در دل زنده مى كند.

تـا ايـن جـا, نمازگزار زمينه براى اظهار بندگى و ابراز نياز و مـددخـواهـى از خدا را فراهم مى كند و بعد از اين مرحله با درك عـظـمـت خـدا و رحـمـتش و ابراز نياز خويش مى گويد: (اياك نعبد وايـاك نـسـتـعـين) تنها مطيع امر تو هستيم نه غلام حلقه به گوش جباران و تنها از تو يارى مى طلبيم.

با گفتن (اهدنا الصراط المستقيم) از خدا طلب هدايت مى كند, چرا كـه با پيمودن اين راه او به تمام هوس ها و افراط و تفريط ها و وسوسه هاى شيطانى پشت پا مى زند.

با گفتن (صراط الذين انعمت عليهم) الگوها را مشخص مى كند.

بـا (غـيـر الـمغضوب عليهم ولا الضالين) به گروه هاى انحرافى كه انسان هاى پاك را اغفال مى كنند, هشدار مى دهد.

بـا ركوع در برابر عظمت پرورگار, اظهار بندگى و اطاعت مى كند و فـروتنى و تواضع و خضوع خود را در برابر عظمت پروردگار نشان مى دهد.

با سجده, تذلل و اظهار كوچكى و خاكسارى در برابر خدا را نمايان مى سازد.

ذكـر مـقـدس (سبحان الله) كه در تمام عبادت ها به چشم مى خورد, حـقـيـقـتـى را در بر دارد كه ريشه در همه عقايد و تفكرات صحيح اسـلامـى دوانده است و زيربناى ارتباط انسان با خدا و صفات كمال او اسـت; روح تعبد و مغز عبادت, همان تسبيح است. توحيد و عدل و نـبـوت و امـامـت و معاد براساس تسبيح خدا و منزه دانستن او از عـيـوب و كـمبودها است. توحيد خالص جز با منزه دانستن پروردگار از شريك و شبيه و عيب و عجز محقق نمى شود.

آثار فردى و اجتماعى نماز

نـمـاز تاثير بسزايى در زندگى فردى و اجتماعى فرد دارد. در اين جا برخى از آن ها را فهرست وار بيان مى كنيم.

نمازگزار در مقايسه با كسى كه نماز نمى خواند, احساس آرامش بيش ترى دارد.

هـنـگـامى كه از طريق نماز, روح خود را به معراج مى فرستد و با خـدا و نام او پيوند مى دهد, احساس عزت و قدرت مى كند و از هيچ كس و هيچ قدرتى نمى ترسد.

نـمازگزار هيچ گاه چشمش را به چيزهاى حرام آلوده نمى كند و نمى گـذارد هوس هاى زودگذر و وسوسه هاى شيطانى روح و ذهنش را مشغول كـنـد. در مـقـابل, دامن گيرى مفاسد, جاذبه هاى آلوده موجود در اجـتـمـاع, زلـف هـا و بدن هاى عريان, صحنه هاى بدآموز و تحريك كـنـنده, موسيقى و نغمه هاى حرام چنان پرده اى بر دل هاى افراد بـى نـماز مى كشند كه آنان را توان مشاهده و ارتباط با ظرايف و لطايف و معنويت نيست.

در جـهان امروز كه لجام گسيختگى فرهنگى به طور فزاينده اى سلامت و امـنيت جانى بسيارى از جوامع را به مخاطره انداخته است و همه روزه شاهد طغيان و عصيان گروه هاى مختلف مردم به ويژه نوجوانان و جـوانان هستيم, كيست كه فريادرس اين مردم باشد؟! آيا چيزى جز نـماز و توكل و امدادهاى غيبى خداوندى مى تواند ناجى اين افراد از مـنـجـلاب ايـن گـنـاهان عظيم شود و آن ها را از سقوط به دره نيستى و فلاكت باز دارد؟

آثار و عواقب ترك نماز

تـرك نماز در دنيا و آخرت عواقب تلخى دارد. در قيامت, اهل بهشت از دوزخـيـان مى پرسند: چه چيزى شما را روانه جهنم كرد؟ يكى از پـاسـخ هايشان اين است كه ما پاى بند به نماز نبوديم.۹ در جايى ديگر به نمازگزارانى كه در نمازشان سهل انگاراند; يعنى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند, مى گويد: واى بر آنان.۱۰

رسـول خدا(ص) فرموده است: (من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر; هركه عمدا نماز را ترك كند, از اسلام خارج شده و كافر است.)

در جـايـى ديـگر مى فرمايد: (بين العبد وبين الكفر ترك الصلوه; مرز بين بنده خدا و كفر, ترك نماز است.)۱۱

هيچ انسان با وجدان و متفكرى نيست كه از ابعاد و اسرار و ظرايف نـماز آگاه باشد ولى از كنار آن ها بى اعتنا رد شود, مگر كسانى كـه بـه خـاطر غفلت و بى خبرى, توفيق سخن گفتن با خداوند را از خود سلب كرده اند.


برچسب: ، حديث درباره ي نماز، درباره ي نماز بيشتر بدانيم، سايت مذهبي، معني پرستش، چند جمله درباره ي نماز،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۱۰:۵۶:۵۳ توسط:farzrh موضوع:

چرا بايد خدا را بپرستيم؟

چرا بايد خدا را بپرستيم؟

خدا

قطعا بهترين كسي كه مي‌تواند به اين سوال پاسخ صحيح دهد، خود حضرت حق، تبارك و تعالي است. پس بي شك اين پاسخ را بايد از قرآن جست.

در چند جاى قرآن پاسخ اين پرسش چنين آمده است:

* چون خداوند خالق و مربّى شماست. خداوند در آيه ۲۱ سوره بقره مي‌فرمايد «اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ »۱

* چون تأمين كننده رزق و روزى و امنيت شماست. در آيه ۳ و ۴ سوره قريش آمده است: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ »

* چون معبودى جز او نيست. در آيه ۱۴ سوره طه مي‌خوانيم: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي»

عبادت انسان، هدف آفرينش انسان است نه هدف آفريننده كه خداوند تبارك باشد چرا كه او نيازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمين كافر شوند او كماكان بى‏نياز است چنان كه خود مي‌فرمايد: «إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ …»۲ مگر نه اين است كه اگر همه مردم رو به خورشيد خانه بسازند يا پشت به خورشيد، در خورشيد اثرى ندارد. با اين كه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى باز هم در برابر اين اداى تكليف، پاداش مى‏دهد و اين نهايت لطف اوست.

آنچه انسان را وادار به عبادت مى‏كند امورى است، از جمله:

۱٫ توجّه به نعمت‏هاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست.

۲٫ توجّه به فقر و نياز خود.

۳٫ توجّه به آثار و بركات عبادت.

۴٫ توجّه به آثار سوء ترك عبادت.

۵٫ توجّه به اين كه همه هستى، مطيع او و در حال تسبيح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشيم.

۶٫ توجّه به اين كه عشق و پرستش، در روح ماست و به چه كسى برتر از او عشق بورزيم.
مگر نه اين است كه اگر همه مردم رو به خورشيد خانه بسازند يا پشت به خورشيد، در خورشيد اثرى ندارد. با اينكه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى باز هم در برابر اين اداى تكليف، پاداش مى‏دهد و اين نهايت لطف اوست.

حال يك قدم فراتر رويم: وقتي به آيه ۹۹ سوره حجر مي رسيم مي‌بينيم كه حضرت باري تعالي فرموده‌است: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ » يعنى عبادت كن تا به يقين برسى. اينجاست كه اين پرسش به ذهن مي‌آيد كه: پس آيا اگر كسى به يقين رسيد، ديگر نيازي به عبادت نيست و مي‌تواند مثلا نمازش را ترك كند؟!

شايد بهتر باشد با اين مثال مطلب را پاسخ گوييم كه: اگر كسي به شما بگويد نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنايش اين نيست كه هرگاه دستت به شاخه رسيد، نردبان را بردار، چرا كه عاقبت اين كار سقوط است. كسى كه از عبادت جدا شود، مثل كسى است كه از آسمان سقوط كند؛ «فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء»۳ روش آنان كه به يقين رسيده‌اند مانند رسول خدا و امامان معصوم، نيز مويد همين معناست چرا كه ايشان لحظه‏اى از عبادت دست برنداشتند. بنابراين، معناي فرمايش خداوند بيان آثار عبادت است نه تعيين محدوده‏ى عبادت.


برچسب: ، انگيزه ي عبادت و پرستش خدا، ايمان به خدا، تعريف پرستش خدا، پرستش چيست، چرا بايد دين داشته باشيم،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۱۰:۵۴:۴۶ توسط:farzrh موضوع: